جدول جو
جدول جو

معنی لا و لم - جستجوی لغت در جدول جو

لا و لم
(وَ لَ)
از لا + لم نفی، به معنی. نه:
وز تو جواب بنده به لا و نعم شود
زان پس که داد چرخ جوابش به لا و لم.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
لا و لم
نه و نی
تصویری از لا و لم
تصویر لا و لم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لک و لک
تصویر لک و لک
کند، آهسته
لک و لک کردن: کند راه رفتن، کاری را به کندی انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
مرکّب از: دو لای نفی با حرف عطف، و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیۀ ’لاشرقیه و لاغربیه’ (قرآن 35/24) باشد
لغت نامه دهخدا
(فُ)
لاف و گزاف:
آخر بدهی به ننگ و رسوائی
بی شک یکروز لاف و لامش را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ عَ)
مرکّب از: لا به معنی نه + نعم به معنی آری، از قبیل تقابل. از اتباع. و هر دو حرف ایجابند ’لا’ برای نفی وانکار به معنی نی و نیست و ’نعم’ برای اثبات و اقراربه معنی آری و بلی. (غیاث)، بحث. جدل:
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز.
سعدی.
- بی لا و نعم، بی گفتگو.
- لا و نعم نگفتن، هیچ نگفتن
لغت نامه دهخدا
(لِکْ کُ لِ)
حکایت آواز و صوت کفش آنکه آهسته و پیوسته رود.
- لک و لک افتادن، به این در و آن در یا لک و لک راه افتادن. یا لک ولک توی عالم و دنیا راه افتادن. بی سبب و غرض و فایدتی با دست تهی روی به قصدی آوردن: لک و لک راه افتاده ای که چه ؟
لغت نامه دهخدا
لاف و گزاف: آخر بدهی به ننگ و رسوایی بی شک یک روز لاف و لامش را. (ناصر خسرو لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا یعلم
تصویر لا یعلم
نمی داند نادان
فرهنگ لغت هوشیار
نه و آری نه و آری: گشادند بر هم در فتنه باز بلا و نعم کرده گردن دراز. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار
آواز کفش کسی که را رود. یا لک و لک راه افتادن، با دست تهی روی بمقصدی آوردن بدون هدف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا ولد
تصویر لا ولد
بی فرزند بی پشت
فرهنگ لغت هوشیار
گرداب، جایی که آب جمع شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی